انتظارمابراى داشتنتانتظارمابراى داشتنت، تا این لحظه: 18 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره
وبلاگ من وبلاگ من ، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 41 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره

در انتظار يه فرشته ناز

يا رب العالمين

سلام ,سلام به همه دوستان گرامى اميدوارم حالتون خوب باشه وبه قوله معروف دنيا به كامتان انشاالله ,و عذاداريهاتون مورد قبول وهركس هر خواسته و هرحاجتى داره بهش برسه به حقه اين ايام گذشته و شهادت امام حسن مجتبى و پيامبر گراميمون و امام مهربونيها رو با تاخير بپذيريد يكم مشعول بودنتونستم بيام پست بزارم و از همه دوستام كه مثل هميشه منو شرمنده مهربونيشون شدم ميام سر فرصت جواب كامنتاتونو ميدم در اسرع وقت بيست هشتم صفر كه طبق سال هاى گذشته توفيق داشتيم نذر به جابزاريم و شعله زرد بپزيم البته همسرى ميخاست به خاطر شرايطمون نپزيم و لى دوسه روز آخر چنان كارها رديف شد كه خودم تعجب كرده بودم قربان غريبيش برم من خلاصه دقيق سيزده كيلو برنج بار گذاشتيم انشاالله...
2 دی 1393

مريضى بابايى

سلام و طبق معمول سلام به فرشته نازم وااااااااااااای اول از همه بگم كه تا اومدم وبم رفتم به دوستان سرى بزنم اعصابم خورد شدبه واقع بگم دلم شكست آخه چه حكمتى توشه كه بندت مادر بشه بعد حتى صداى دلنشين قلب جگر گوششو بشنوه و به خاطر سهل انگارى چند نفر از دست بره به همين راحتى عجب دنياى عجيبى داريم ما آدما خدايا و يا حتى خوشحال بشن از آسمونى شدن فرشتش فرشته ناز بى گناهى كه آزارش به كسى نميرسه نميدونم اين جور آدما چه نفعى ميبرن واى الهى بميرم كه دوست عزيزم چى كشيد و چى ميكشه خدايا تورو به طفل شش ماهه على اصغر و به جدم قسمت ميدم دله همه منتظرا شاد كن و دل صفيه جونم شاد كن خدايا اينو خوب ميدونم كه برات اصلا كارى نداره پس يه فرزند سالم صالح نصيب...
13 آذر 1393

خواب وديداربايه دوست

سلام عشقم خوبى اگه بدونى صبح تاحالا چه حالى دارم آخه ديشب يه خواب خوب ديدم خيلى خوب بود انقدى كه غم غصه هام يادم رفت ___بابيدارشدن از خواب باخودم گفتم كاش واقعيت داشت ولى همش رويا خواب بود نكته مهم يا تعبير خوابم اين بود كه به همين زودى انشاالله حاجت روا ميشم كاش ميتونستم لحضه لحضه اين خواب بنويسم برات برا مامانم كه تعريف كردم گفت اول صدقه بده و به كسى نگو انشاالله كه خيره راستى امروز كه برا خوابم بهش زنگ زده بودم از دستم انقده ناراحت بود كه چرا چند روزى هست خونشون نميرم مجبور شدم بر خلاف ميله بابايى بهش بگم واونم از دستم باز ناراحت شد كه مگه غريبه بوديم معمولا به فاميل شوهر نميگن كه بعدا حرف حديث نشه كلى باهاش حرف زدم قانعش كردم يكم آروم...
3 آذر 1393

حرف دل …

سلام … سلام به همه دوستان اميدوارم حالتون خوب باشه واوضاع بر وقف مراد وباب ميلتون پيش بره وبه حاجت قلبيتون برسين الهى آمين خوبى فرشته ناز زندگى من توى طول روز شايد صدبار باهات حرف ميزنم حالا مشغول هركارى باشم كلا فكر ذكر من شده تو چون نزديك عملم هستم گرچه دوماه بعد عمل بايد صبر كرد و خيلى راه درپيش داريم ولى بازم خداروشكر ميكنم هرچى پيش بياد توكل به خدا بابابايى ديشب كلى حرف زديم راجع به شما به آينده وچه كارايى بايد بكنيم كلا پدرآينده نگرى داريا پس زودتر بيا دلشو شاد كن چون جديدا خيلى به تو فك ميكنه تا حالا انقده جدى نگرفته بود جيگر خودم انقده دلم برا باباى خودم تنگ شده كه دارم ديوانه ميشم نميدونم چرابه خوابم نمياد خدا همه پدرم...
28 آبان 1393

تشكراز دوستام وشرح اين روزام

سلام ,وسلام به دوستاى خوب و عزيزم كه اگه چند وقت نباشى حالمون براشون مهم هستش ممنون جوياى حالم بودين با پياماى قشنگتون دل گرم شدم واقعا اينو از ته دل ميگم دوستون دارم انشاالله همتون به آرزو و هرچى كه از خدا ميخاين بهتون بده فقط برا جبران محبتتون دعام درحقتون انشاالله سر فرصت ميام بهتون سر بزنم خب از خودم بگم كه خيلى خوب نيستم چند روزى معده دردشديددارم با دكتر رفتنم خوب نشدم حوصله هيچ چيز هيج جا رو ندارم سى آبان كه نوبت عملم هستش ديگه اينكه اين روزا خيلى دلم گرفته از آدماى دور برم كه فقط جلوت خوبن وتا برگردى اونا هم يه جور ديگه ميشن كاش يكى بود ميفهميد منو گرچه اونايى كه ميتونى بهشون بگى ولى براخودشون درد دارن مثل مادركه دلم نمياد بهش چي...
23 آبان 1393

دل تنگیای این روزام

سلام  وسلام به همه دوستای عزیزم امیدوارم حالتون خوب باشه الان از سر دل تنگی اومدم نمیدونم چرا انقد دلم گرفته پیش خودم گفتم خداروشکر که اینجارو دارم ودوستای خوبی که درکت میکنن ودر ظاهر باهات خوب نیستن اینجا با اینکه همدیگرو ندیدیم ولی واسه شادیاشون شاد میشیم واسه غماشون ناراحت وخوب حال همو میفهمیم دیشب انقدر عصبی شده بودم و ناراحت که باعث تعجب خودمم شده بود اینو بگما انقدر گریه کردم تا یکم سبک شدم دیشب میخاستم پست بزارم اصلا حال نداشتم خسته بودم این روزا صبحا دیگه زود پامیشم غذای شام نهار اماده میکنم چون از سه میرم روضه بعدش مسجد تا دوازده میام خونه ولی با این حال ...حال این روزام بده مامانی جونم فردا روز بزرگداشت علی اصغر هس...
8 آبان 1393