انتظارمابراى داشتنتانتظارمابراى داشتنت، تا این لحظه: 18 سال و 3 ماه سن داره
وبلاگ من وبلاگ من ، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 7 روز سن داره
مامانی مامانی ، تا این لحظه: 41 سال و 19 روز سن داره

در انتظار يه فرشته ناز

٠٠٠٠٠٠

سلام ,سلام به همه دوستاى بسياربسيارمهربانم ممنون ازلطفتون كه تونبودم باپياماتون واين كه پيگيرحالم بودين منو شرمنده خودتون ميكنين دوستون دارم از ته ته قلبم خوب جونم براتون بگه كه من انقده خستم حال ندارم كمردرد يك طرف چند روزيه زانو درد هم مهمان وجودم شده امونم بريده جورى كه راه رفتن سخته برام باوجوداينكه دكتر رفتم ولى هنوز خوب شدنى وجود نداره خب تا ديروز كه درگير خانه تكانى منزل مادربوديم ديشب هم طى هوسى كه كرده بوديم بساط آش رشته رابرا امروزفراهم كردم جايتان سبز انقده خوش مزه شده بود (ناگفته نماند از اونجايى كه ميگن هيچ بقالى نميگه ماستش ترش هستش )منم بنا به همون ضرب المثل گفتم خخخخخخ آخه ازاونجايى كه درآپارتمان غذاى عطر دار زودميپيچه اونا ...
2 اسفند 1393

يا رب العالمين

سلام ,سلام به همه دوستان گرامى اميدوارم حالتون خوب باشه وبه قوله معروف دنيا به كامتان انشاالله ,و عذاداريهاتون مورد قبول وهركس هر خواسته و هرحاجتى داره بهش برسه به حقه اين ايام گذشته و شهادت امام حسن مجتبى و پيامبر گراميمون و امام مهربونيها رو با تاخير بپذيريد يكم مشعول بودنتونستم بيام پست بزارم و از همه دوستام كه مثل هميشه منو شرمنده مهربونيشون شدم ميام سر فرصت جواب كامنتاتونو ميدم در اسرع وقت بيست هشتم صفر كه طبق سال هاى گذشته توفيق داشتيم نذر به جابزاريم و شعله زرد بپزيم البته همسرى ميخاست به خاطر شرايطمون نپزيم و لى دوسه روز آخر چنان كارها رديف شد كه خودم تعجب كرده بودم قربان غريبيش برم من خلاصه دقيق سيزده كيلو برنج بار گذاشتيم انشاالله...
2 دی 1393

مريضى بابايى

سلام و طبق معمول سلام به فرشته نازم وااااااااااااای اول از همه بگم كه تا اومدم وبم رفتم به دوستان سرى بزنم اعصابم خورد شدبه واقع بگم دلم شكست آخه چه حكمتى توشه كه بندت مادر بشه بعد حتى صداى دلنشين قلب جگر گوششو بشنوه و به خاطر سهل انگارى چند نفر از دست بره به همين راحتى عجب دنياى عجيبى داريم ما آدما خدايا و يا حتى خوشحال بشن از آسمونى شدن فرشتش فرشته ناز بى گناهى كه آزارش به كسى نميرسه نميدونم اين جور آدما چه نفعى ميبرن واى الهى بميرم كه دوست عزيزم چى كشيد و چى ميكشه خدايا تورو به طفل شش ماهه على اصغر و به جدم قسمت ميدم دله همه منتظرا شاد كن و دل صفيه جونم شاد كن خدايا اينو خوب ميدونم كه برات اصلا كارى نداره پس يه فرزند سالم صالح نصيب...
13 آذر 1393

خواب وديداربايه دوست

سلام عشقم خوبى اگه بدونى صبح تاحالا چه حالى دارم آخه ديشب يه خواب خوب ديدم خيلى خوب بود انقدى كه غم غصه هام يادم رفت ___بابيدارشدن از خواب باخودم گفتم كاش واقعيت داشت ولى همش رويا خواب بود نكته مهم يا تعبير خوابم اين بود كه به همين زودى انشاالله حاجت روا ميشم كاش ميتونستم لحضه لحضه اين خواب بنويسم برات برا مامانم كه تعريف كردم گفت اول صدقه بده و به كسى نگو انشاالله كه خيره راستى امروز كه برا خوابم بهش زنگ زده بودم از دستم انقده ناراحت بود كه چرا چند روزى هست خونشون نميرم مجبور شدم بر خلاف ميله بابايى بهش بگم واونم از دستم باز ناراحت شد كه مگه غريبه بوديم معمولا به فاميل شوهر نميگن كه بعدا حرف حديث نشه كلى باهاش حرف زدم قانعش كردم يكم آروم...
3 آذر 1393