نتیجه ................
سلاممممممممممممممممممممممم
مامانی امروز بالاخره رفتم دکتر و دکبر گفتش 30ابان عمل بشم
از الان استرس دارم بابایی میگه توکه یبار عمل شدی دیگه چرا اینجوری هول استرس داری دسته خودم نیست کلا ادم ترسویی هستم البته زودتر میشد ولی من هم به خاطر ایام محرم و مراسمی که داریم وجون نمیخام کسی از عمل من با خبر بشه اخه عمه اینا محرم میان پیش ما من سرم شلوغ پلوغه وعمل خاصی نیست که به همه بگیم اینم بگم بابایی خودش اینطوری میخاد
اگه بدونی بابایی چقدر خوشحال شد گفت حداقل یه قدم جلوتر رفتیمااااااااااااااااااااااااا خودمونیما هر وقت حرف بچه میشد میگفت هرچی خیره وخدا صلاح میدونه همون بشه ولی وقتی دکتر گفت مشکلتون چیز خاصی نیست کلی خوشحال شد بهم گفت یعنی میشه چند ماه دیگه یه فسقلی داشته باشیم تازه همین الن رسیدیم خونه گفتم اول بیام اینجا بعد برم به کارام برسم مامانی بازم میگم واسه همه منتظرا دعاکن فرشته ای خدا دوست داره بعد برا من دعا کن باشه عشششششششششششقم دوست دارم
من برم مردم از گرسنگی فیلا